عاشقانه

حرف دلتو بگو راست راست

حرف دل

 

عاشقانه دستهایش را گرفتم...........................  گرمای عجیبی در سینه جانم را می سوزاند     

.عطر عجیبی پراکنده بود............................. حالتی داشتم وصف ناپذیر

. گویی توآسمون بودم................................. به من لبخند می زد و در انتظار جوابش بود.

 گویی هوش از سرم پریده بود....................... نبضشوتو دستام حس می کردم.

حتم داشتم اون هم همینطوریه........................ حس می کردم، آسمان،زمین، و همه چیز مال منه .

 آتیشی تو دلم به پا بود................................. آتشی بالاتر از زمان و جسم.

تنها چیزی درونم را آزار می داد,.................... شرم داشتم در چشماش نگاه کنم.

 لیاقتش را نداشتم......................................... از بی ابرویی،گریه ام گرفت.

 من کجا و آسمان کجا؟...............................احساس کردم اون هم گریه می کنه.

 سرمو بلند کردم و ديدم قطره هاي بارون روي صورتم داره مي باره اون وقت فهميدم

خدا با تمام وجودش منو درك مي كنه................. اون هم با من گريه كرد

 

                       



نظرات شما عزیزان:

رضا رادپور
ساعت21:02---10 بهمن 1391
سلام جمله عاشقانه خوبي بود

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





+نوشته شده در دو شنبه 9 بهمن 1391برچسب:,ساعت22:15توسط مهدیه | |