اين روزا . اين لحظه ها و اين نفس كشيدن ها بهترين چيزهايي هست كه مي تونه يك انسان داشته باشه چون بهترين نعمت از طرف خداست پس اين قدر بهشون گند نزن
در اندیشه های روزگار غوطه ورم قلب های شیشه ای که با تلنگری به آرامی می شکنند فردایی برای از نو تازه شذن نیست این همه عشق های کوتاه این تحمل های طولانی آخر چرا؟ تا کی باید منتظر معجزه ای بود
گاهي خدا درها رو ميبنده و پنجره ها رو قفل مي كنه زيباست اگه فكر كنيم شايد بيرون طوفانه و خدا مي خواد از تو محافظت كنه!
شماره حساب دلتو بده هرچي عشق نقد و نسيه دارم واريز مي كنم. شماره حساب دلمو مي دم هرچي غم و غصه داري به حسابم واريز كن. يك چك سفيد از قلبمو مي دم هرچي نوشتي غمي نيست غماتو مي خرم. (ولينتاين مبارك)
گذشت زمان خواهد آموخت: براي آنان كه دوستشان داريم جايگذيني نيست.....!!!!
افلاتون مي گه: اگه نتوني كسي رو فراموش كني بدون هرگز از يادش نرفتي!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
اين روزا مردم يه جورايي زير آبي ميرن كه دلت مي خواد بهشون بگي من نگاه نمي كنم بيا بالا يك نفس بكش كه خفه نشي...........!
اگر روزي ............. (محبت كردي بي منت) (لذت بردي بي گناه) (بخشيدي بدون شرط) بدان آن روز زندگي كردي................. (دكتر حسابي)
نمي دانم هم اكنون در كجا مشغول لبخندي! فقط يك آرزو دارم: كه در دنياي شيرينت ميان قلب تو با غم نباشد هيچ پيوندي.........
ساده هستم ساده مي بينم نمي دانستم جرم مي دانند سادگي را سادگي جرم است ومن مجرم ترين مجرم شهر ساده مي مانم ساده مي ميرم ترك نمي گويم پاكي اين ساده گي را
نزديك تر بيا من به دور شدن تو عادت ندارم......... نزديك باش حتي اگر بخواهي در خيالم باشي نه نه خيالت كافي نيست دستانت را بده.........
دوباره (سيب )بچين حوا................... بگذار از اينجا هم بيرونمان كنند......... خسته ام..................................... روزگاريست كه شيطان فرياد مي زند. آدم پيدا كنيد سجده مي كنم..........
عاشقانه دستهایش را گرفتم........................... گرمای عجیبی در سینه جانم را می سوزاند .عطر عجیبی پراکنده بود............................. حالتی داشتم وصف ناپذیر . گویی توآسمون بودم................................. به من لبخند می زد و در انتظار جوابش بود. گویی هوش از سرم پریده بود....................... نبضشوتو دستام حس می کردم. حتم داشتم اون هم همینطوریه........................ حس می کردم، آسمان،زمین، و همه چیز مال منه . آتیشی تو دلم به پا بود................................. آتشی بالاتر از زمان و جسم. تنها چیزی درونم را آزار می داد,.................... شرم داشتم در چشماش نگاه کنم. لیاقتش را نداشتم......................................... از بی ابرویی،گریه ام گرفت. من کجا و آسمان کجا؟...............................احساس کردم اون هم گریه می کنه. سرمو بلند کردم و ديدم قطره هاي بارون روي صورتم داره مي باره اون وقت فهميدم خدا با تمام وجودش منو درك مي كنه................. اون هم با من گريه كرد
ديدي كه سخت نيست تنها بدون من ديدي صبح مي شود شب ها بدون من اين نبض زندگي بي وقفه مي زند فرقي نمي كند بامن..........بدون من ديروز گرچه سخت امروز هم گذشت......... طوري نمي شود فردا بدون من
من از تمام آسمان يك باران مي خواهم .......... واز تمام زمين ......... يك خيابان را واز تمام تو ............ يك دست كه قفل شده در دست من .............
من هميشه هر جا باشم از زيبايي ابر ها عكس مي گيرم يك جورايي من عاشق ابر هام از اين به بعد تصميم دارم بعضي ها رو نمايش بدم اميد وارم لذت ببريد
كلافه نشين..... اگه يكي نگرانتون مي شه ..كلافه نشين اگه همش حواسش به شماست ...اگه زياد مواظبتون كلافه نشين قدر بدونيد.............
زندگي بافتن يك قالي است نه همان نقش ونگاري كه خودت مي خواني نقشه را اوست كه تعيين كرده تو در اين بين فقط مي بافي نقشه را خوب ببين نكند آخر كار قالي زندگيت را نخرند |
About
به وبلاگ من خوش آمدید Archivesآذر 1394شهريور 1394 تير 1394 خرداد 1394 فروردين 1394 اسفند 1393 دی 1393 آذر 1393 آبان 1393 مهر 1393 شهريور 1393 مرداد 1393 تير 1393 خرداد 1393 ارديبهشت 1393 فروردين 1393 اسفند 1392 بهمن 1392 دی 1392 آذر 1392 آبان 1392 مهر 1392 شهريور 1392 مرداد 1392 تير 1392 خرداد 1392 ارديبهشت 1392 فروردين 1392 اسفند 1391 بهمن 1391 دی 1391 آذر 1391 AuthorsمهدیهLinks
عشق+دلتنگي=تو LinkDump |